تحلیل انیمیشن السا و آنا (یخ زده)

خلاصه ای از یک انیمیشن
آبان ۲۳, ۱۳۹۵
34
هورومون می تواند عشق را بهبود دهد
آبان ۲۴, ۱۳۹۵

تحلیل انیمیشن السا و آنا (یخ زده)

انیمیشن ۱۰۸ دقیقه‌ای جدید والت دیزنی که در اواخر ۲۰۱۳ اکران شد، با فروش بالای ۳۰۰ میلیون دلار در ماه اول اکران، پرفروش‌ترین کار والت دیزنی از زمان شیرشاه و محبوب‌ترین آنها از زمان داستان اسباب‌بازی‌ها محسوب می‌شود. با این حال، بیشترین نقدهایی که درباره این کارتون ظاهراً موفق به چشم می‌خورد، نگرانی‌های منتقدین و والدین آمریکایی نسبت به محتوای همجنس‌گرایانه آن است.

اولین‌بار کاترین اسکگز بود که این نگرانی را بعد از سه بار خریدن بلیط و بردن نوه‌هایش به سینما، با اطمینان در وبلاگش منتشر کرد. وی گفت که کارتون «یخ‌زده» سرتاسر حاوی مفاهیم همجنس‌گرایانه است. بعد از او، روزنامه نشنال‌کاتولیک‌رجیستر و سپس رادیوهای مذهبی آمریکایی، به تحلیل نظرات خود درباره پیام‌های همجنس‌گرایانه این انیمیشن پرداختند. کوین سوانسون، مجری یکی از این رادیوها می‌گوید، «اگر من شیطان بودم و می‌خواستم همه اوضاع این مملکت را به هم بریزم و مخصوصاً بلایی شیطانی سر بچه‌های پنج- شش ساله در خانواده‌های مسیحی بیاورم، چکار می‌کردم؟ دیزنی را می‌خریدم.»

انیمیشن «یخ‌زده» -که برداشتی از داستان «ملکه برفی» ‌هانس کریستین اندرسن است- ماجرای دو پرنسس به نام‌های السا و آنا است که از این میان، خواهر بزرگ‌تر یعنی السا، دارای قدرت تولید یخ است؛ هرچند قادر نیست کنترلی بر انجام آن داشته باشد. سرتاسر ادامه داستان، ماجرای آشنایی آنا با شاهزاده سرزمینی دور، فرار السا به کوهستان و ساختن برج یخی برای مانع نبودن بر سر راه آنا، «توزرد» از آب درآمدن شاهزاده‌ هانس، و رسیدن دوباره دو خواهر به یکدیگر است.

منتقدین، قدرت عجیب و پنهانی السا برای تولید یخ را نمادی از تمایلات عجیب و پنهانی افراد «دگرباش» می‌دانند که عامل طرد آنها از سوی جامعه و حتی خانواده، انزوا، و در نهایت روبه‌رو شدن فرد با هویت عجیب خود و فائق آمدن بر تردیدها و پذیرفتن این هویت دگرباش می‌شود.
از سوی دیگر، این منتقدین شعر «بیا بریم» را تعبیر به شعار «بیرون بزنیم» همجنس‌گرایان می‌کنند؛ شعاری که انجمن همجنس‌گرایان از چند دهه قبل به منظور بیرون آمدن از انزوای اجتماعی و روبه‌رو کردن جامعه با هویت متفاوت خود برگزیده‌اند.

بی‌میلی السا برای آشنایی با یک جوان شایسته -که در تفاوت کامل با شخصیت رمانتیک آنا قرار دارد- نیز از سوی این منتقدین، حمل بر بی‌میلی او به جنس مخالف شده و این منتقدین وضعیت کشف هویتی قهرمان داستان برای فهمیدن این که هویتش را انتخاب کرده یا با آن زاده شده است، را به شرایطی که همیشه در توصیف هویت «گی» می‌شناسیم، تشبیه می‌کنند.

البته نمایش عشق خواهرانه میان السا و آنا که کمی ‌اغراق‌آمیزتر از روابط عاشقانه آنا و‌ هانس به چشم می‌آید هم بر شدت ماجرا افزوده و شکی برای منتقدین باقی نگذاشته که این انیمیشن القاءکننده همجنس‌گرایی است.

گذشته از السا و آنا که به نظر می‌رسد اتهام همجنس‌گرایی به آن دو وارد شده است، منتقدین به یکی از شخصیت‌های مرد کارتون اشاره می‌کنند که هنگام ورود به خانه، خطاب به یک مرد و عده‌ای کودک می‌گوید «سلام، خانواده!»؛ این عبارت، یادآور نبرد تن‌به‌تن حامیان خانواده سنتی و حامیان همجنس‌گرایی بر سر این موضوع است که همجنس‌گرایان حق ثبت مدنی ازدواج، حضانت کودکان و خلاصه تشکیل خانواده را ندارد.

و بالأخره، تغییر نام انیمیشن از اسم اولیه داستان یعنی «ملکه برفی» به «یخ‌زده» در نظر عده‌ای از منتقدین حاکی از این موضوع است که نام ملکه برفی، دخترها و پسرها را به یک میزان جلب می‌کند؛ چراکه سایر شخصیت‌های دیزنی که عنوان ملکه یا پرنسس را داشته‌اند، به نوعی سرنوشت خود را با یک شاهزاده سوار بر اسب سپید همراه کرده‌اند، و حالا گویی این نام جدید می‌خواهد بگوید که خبری از این پایان‌های خوش قدیمی ‌نیست.

سوانسون که یک کشیش است، در یکی از برنامه‌های رادیویی خود چنین گفته است: «شیطان تمام این محصولات دوست‌داشتنی را تولید می‌کند تا گناه را وسوسه‌انگیزتر نماید؛ آن هم یکی از بدترین گناهان را. حداقل می‌توان گفت این کارتون، آغاز راه آن است.»

سایر نقدها
البته، گفتن این که کدام بخش از این کارتون بیشتر نقدها را به خود جلب کرده است، کار آسانی نیست؛ چراکه تقریباً تمامی ‌روند ماجرا و نشانه‌شناسی آن گویای تغییرات شدید نسبت به نرم‌های مورد انتظار خانواده‌های مخاطب دیزنی است.

از نظر عده‌ای، یخ‌زده یک داستان فمینیستی است؛ چراکه برخلاف سایر انیمیشن‌های این کمپانی، دو دختر در انتها توسط یک شاهزاده نجات داده نمی‌شوند، بلکه خود گلیم خود را از آب بیرون می‌شکند. عده‌ای ادعای فمنیستی‌تبودن یخ‌زده را رد می‌کنند؛ چون معتقدند صحنه خروج السا از قصر یخی آنقدر صحنه‌های رمانتیک در خود دارد که فمینیستی نباشد و دیگرانی معتقدند یخ‌زده مانند همه کارتون‌های دیزنی، نژادپرستانه و برتری‌طلبانه است؛ چراکه هیچ‌یک از افراد نژاد بومی‌ منطقه اسکاندیناوی در آن بازنمایی نشده‌اند.

برخی با این اصل که چرا اساساً شخصیت‌های دیزنی را شاهزاده‌ها و پرنسس‌ها تشکیل می‌دهند، نه بچه‌های معمولی، مشکل دارند. عده‌ای هم یخ‌زده را جبران تمام محصولات دیزنی می‌دانند که طی سالیان، به نمایش دختران «شرمگین» و ناتوان مثل سیندرلا و سفیدبرفی پرداخته و تنها رؤیای آنها را وصال شاهزاده قصه‌ها تشکیل می‌دهد؛ حال آن‌که اکثریت قهرمان‌های پسر دیزنی در پی تمایلاتی خودخواهانه‌تر و متنوع‌تر هستند و وقت فکر کردن به دختربچه‌های لوس و ناتوان را ندارند.

جینا دلفونزو در آتلانتیک می‌نویسد: «وحشتی که کودک هفت- هشت ساله مخاطب یخ‌زده بعد از مواجهه با این حقیقت که شاهزاده‌ هانس یک کلاش است که می‌خواسته با ازدواج با آنا خواهرش را از میان بردارد و سرزمین پدری آنها را به چنگ آورد، فراتر از توان تحلیل و تحمل کودک در این سنین است. به‌خصوص که این شوک، به واسطه سابقه کارتون‌های دیزنی در نمایش شاهزاده‌های نجات‌بخش و خوش‌طینت، تقویت هم می‌شود.»

و برای تکمیل پرونده خلاف‌های دیزنی در این کارتون، موج رادیوهای منتقد بر رابطه عجیب و غیرطبیعی شخصیت شکارچی به نام کریستف و گوزن خانگی‌اش در تمامی ‌صحنه‌های مربوطه و متن اشعاری اشاره می‌کنند که محتوای آن مؤید این بدبینی مبنی بر رابطه انسان- حیوان است.

کریس باک و جنیفر لی، کارگردانان یخ‌زده در مصاحبه‌ای در رابطه با صحت نقدهای ناظر بر همجنس‌گرابودن این کارتون ترجیح دادند پاسخ صریحی ارائه نکنند و به گفتن این که از استقبال جهانی از این کارتون مطمئن هستند، اکتفا کنند.

لی در ادامه افزوده است: «کارتون‌های دیزنی در دوره‌های مختلف زمانی تولید شده است، اما این کارتون متعلق به ۲۰۱۳ است و دیدگاه‌های ۲۰۱۳ را هم انعکاس خواهد داد.»

ترویج همجنس‌گرایی در سابقه والت دیزنی به چشم می‌خورد
بااین‌حال، هرچه پیش می‌رویم، این برداشت‌های همجنس‌گرایانه از یخ‌زده است که بیشترین خیل انتقادها را در بردارد. نویسنده مقاله‌ای در آتلانتیک چند دلیل برای چنین برداشتی ارائه می‌کند که یکی از آنها سابقه همجنس‌گرایانه سیاست‌ها و تولیدات والت دیزنی است.

دیزنی در تمامی ‌تولیدات سال‌های گذشته خود، چه از نظر محتوا و چه اعمال پشت صحنه، ثابت کرده است که حامی ‌همجنس‌گرایی است. این شرکت از سال ۱۹۹۱ «رژه‌های غرور همجنس‌گرایان» را پشتیبانی مالی می‌کرد و از ۱۹۹۵ به کارکنان همجنس‌گرا و جفت‌های آنان بیمه درمانی ارائه کرده است.

هوارد اشمن، سراینده اشعار ساحر کوچک، دیو و دلبر، و علاءالدین که در ۱۹۹۱ در اثر ایدز از دنیا رفت، مورد حمایت دیزنی بود و بعد از مرگ از او تجلیل قابل توجهی شد.

قهرمان‌های دیزنی معمولاً جامعه‌ستیزهایی هستند که برای پرداختن به نجواهای درونی خود، از جامعه بریده‌اند؛ سرود همیشگی این قهرمان‌ها که با «من می‌خوام» شروع می‌شود، همیشه همراه با خواسته‌هایی غیرمعمول است: آریل در ساحر کوچک می‌خواهد مال دنیایی دیگر باشد، مردم شهر معتقدند بل (شخصیت دلبر) دختری عجیب و متفاوت با بقیه است، پوکا هانتس هم نمی‌خواهد مثل صدای طبل تکراری باشد، و بالأخره، مریدا؛ قهرمان کارتون شجاع که مثل پسرها رفتار می‌کند و قصد ازدواج هم ندارد؛ همه اینها نشان‌دهنده گرایش دیزنی به القاء وضعیت «دگرباش» است.

(در همین زمینه: تاجگذاری شاهزاده خانم جدید والت دیزنی جنجال آفرید)

این تفاوت و دگرباشی در آثار قدیمی‌تر دیزنی در قالب گوش‌های غیرعادی دامبو که می‌تواند پرواز کند، دماغ دراز و جسارت پینوکیو برای آزمودن اعمال ناصحیح مثل مشروب خوردن، فحش دادن، و بدرفتاری برای این که بیشتر شبیه بچه‌ها باشد و محبت پدر را جلب کند، و موهای بلند راپونزل به چشم می‌خورد.

قهرمان‌های دیزنی همیشه از ازدواج به سبک سنتی فراری‌اند: آریل می‌خواهد با کسی ازدواج کند که مطابق میل پدرش نیست؛ بل تقاضای ازدواج گاستون را در مقابل چشمان همه شهر رد می‌کند؛ جاسمین از پذیرفتن تقاضای ازدواج خواستگارانی که سلطان می‌پذیرد، خودداری می‌کند؛ پوکا هانتس از ازدواج با یک سرباز از قبیله خودش سرباز می‌زند؛ و مولان هم از ازدواج‌های سنتی بیزار است.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *