images
جایگاه قدسی سالمندان در جامعه دینی
بهمن ۱, ۱۳۹۴
download (1)
دانلود جزوه روانشناسی از دیدگاه اندیشمندان اسلامی
بهمن ۱۹, ۱۳۹۴

فرار از مدرسه راهی برای تربیت

IMG_20160203_202321

مدرسه زدایی و نظریه های پیرامون آن

چرا مدرسه زدایی :

 درقرن ۲۰عده ای خواهان جوامل به جوامع بدون مدرسه شدند البته منظور ازمدرسه هرموسسه سازمان یافته اعم ازدانشگاه مدرسه دانشکده می باشد۰

درالبته باید به این واقعیت هم توجه کرد که موج هجوم به مدرسه درقرن۱۸توسط (ژان ژاک روسو آغازشد که به عقیده ی وی آموزش سیمستماتیکی که مؤسسات ارایه می دهند موجب فساد کودکان می شود بنابراین عقیده دارد بهترین کمک به کودکان مواجه مستقیم کودکان با طبیعت است،

زیراطبیعت وکودک ذاتا زیباست ونتیجه آن ها مستقل شدن کودک به خودمی شود،

اما نماینده ی اصلی این اندیشه (ایوان ایلیچ )است

نقطه ی هجوم اندیشمندان که همان ((اجبار))و((الزام))است که درآموزش مدرسه ای وجوددارد سبب

شدتافلسفه لیبرالیستی وگرایش کاپیتالیستی به عنوان منادی آزادی واردتعلیم وتربیت شود ومقررداردکه خودفردبایدزمان ومکان وچگونگی آموزش راانتخاب کند والبته این فریادها درجوامعی برخاست کهازنظرآموزشی اشباع شدند و به جایی رسیده بودند که می توان نام((جامعه ی متعلم_معلم ))رااطلاق کرد اما درمورد جوامع جهان سوم تفاوت می کند وکاملا برعکس می باشد ازآنجا که اجباردرآموزش  نیاز به سلطه دارد لذا دنیسون برآن می تازد ومی گوید((این اجبارتنها یک قانون نیست که برجوانان تحمیل می شود بلکه یک عمل سلطه گرانه است که برزندگی همه ی مردم تحمیل می شود))وی وضعیت ناخوشایند درمدارس رانیزبه این تحمیل می افزاید وازعوامل ترک مدرسه می داند واعتقاد دارد که اگرشرایط خوشایند محیا گردد تاحدودی می توان عمل((اجبار))را تحمیل کرد

درادامه ((ملت))نیز چنین می گوید که((تا زمانی که فکر می کنیم وظیفه وحق داریم آنچه را دانش آموزان باید بیاموزند به آن ها تحمیل کنیم ،نمی توانیم امکانات آموزشی واقعی را درمدرسه فراهم کنیم))وی اعتقاد دارد درسی قابل ارایه می باشد که موضوعش با تمایلات دانش آموزان هماهنگ باشد

درادامه دنسیون که یکی ازطرفداران کارآموزشی برپایه ی علایق بودازچیزی هراس داشت وآن سوءاستفاده ازتمایلات دانش آموزان بود که مبادا خانواده ها یاجوامع تمایلات وعلایق رابه سمت اهداف ازپیش تعیین شده بکشانند چرا که وی هدف کارآموزشی را آماده سازی افراد برای زندگی وهماهنگ کردنشان باجامعه می دانست۰

پیدایش:

بحق نام آورترین رهبرگرایش مدرسه زدایی ایوان ایلیچ بود وی باورندارد که موسسات سیستماتیک بتواند وظیفه ی تعلیم وتربیت راانجام دهد درادامه بین سالهای ۶۰-۱۹۵۶درپورتوریکو شخصی به نام ((ایورت رایمر))وی راهمراهی می کرد وازآنجابودکه((مدرسه)) رامورد نقد قراردادند وآن را ابزاری بیش نمی دانستند ((والنتین پوریمن))ایلیچ راتشویق می کندومعتقد است که ((اخلاقیات)) جامعه است نه مؤسسات که بایدبه مدرسه گرایی پایان دهد .

.ایلیچ عقیده دارد تحقق آموزش اجباری به مدرسه امکان ندارد چراکه برخلاف ادعای ایدولوژی رسمی تاسیس مدارس اجباری برای خیر مصلحت نیست بلکه برای شرایط اقتصادی حاکم بر غرب بود ازاین رومدارس اجباری باز شکست سختی مواجه گردید چراکه دربهترین برآورد ما تنها ۱۰درصدازدانش آموزان ان هم کسانی که به خانواده برتروابسته اند موفق به اتمام تحصیلات می شدند به همین اساس ایلیچ این سخن که دراموزش اجباری فرصت های تحصیلی برای همه برابراست رادروغی بیش نمی شمارد.

به عقیده ایلیچ بسیاری ازدانش اموزان بویژه فقرا باسلیقه درمییابند که مدرسه در زندگی چه مفهومی دارد چراکه انها می آموزندچگونه ((عملگرایی))و((ومحتوای آن)) درهم بیامیزند وهرگاه دچار ابهام شوند منطقی تازه رابه کار گیرند وآن اینکه باافزایش عملگرایی ضرورت به موفقیت منجر می شود بدین ترتیب دانش آموز«تدریس،تعلیم رادرهم می آمیزدوذهن رامدرسه ای میکند تاخدمت را به جای ارزش بپذیرد به طور کلی ازدیدگاه ایلیچ میان کنارگذاشتن مدرسه وازمیان رفتن غارت فرهنگی ونیزمیان نپذیرفتن صنعت گرایی افراطی وسلطه زندگی شهری وتبدیل فرد به صرفاابزارکار وچرخ تولید باقطع نظر ازلیاقت وشایستگی ووضعیت وی،ارتباط وجود دارد.

پدیده مدرسه
گرایی:

ایلیچ درپی ان بودکه برای واژه مدرسه تعریف خاصی بیان کند وی مدرسه را موَسسه ای خطاب می کند که دست کم سن رابرای ورودتعیین کند ومعلم دران تدریس کندوازدانش آ موزانش می خواهد که تمام وقت را به آن اختصاص دهند وآنها راوامی دارد تااز برنامه ای خاص تبعیت کنند نتیجه اینکه

مدارس،مردم رابراساس معیارهایی خاص که باید پذیرفت دسته بندی می کند.

که این معیارهاعبارت انداز:۱تنهاامکان قابل استفاده برای کودکان۲ کودکان تنهادرمدرسه به یادگیری بپردازند۳کودکان نمی توانند چیزی رابیاموزند جزدرمدرسه.

مدرسه ودانش آموزان:امروزه رایج است که کودکان ضرورتا دانش آموزهستندووجودآنها

مستلزموجودمعلمان است.ووجوداین دووجودمدارسی راایجاب می کندکه برپایه ی یک فکرنادرست اما رایج بنامی شوندوآن اینکه یادگیری نتیجه ی تدریس است.به عقیده ی ایلیچ مابسیاری ازمسائل رابدون دخالت معلمان می آمیزیمومهارت هایی که معلمان تظاهرمی کنند درحقیقت از اطرافیان فرامی گیریم.

شبکه های آموزشی:

اساس مدارس برمبنای نظریه ای تاسیس شده اند که فرض می کنددرپشت هرپدیده ای یک راز نهفته استوانسان بایداین رازرابشناسدواین کارباپی گیری منظم درپرتوی واقعیت امکان پذیراست به طوری که فردمدرسه رفته می تواند دنیارابه شکل حرمی ازامکانات وداده هادسته بندی شده ببیندکه به صاحبان درجه های ممتازاعطامی شود.

امامؤسسات مدنظرایلیچ این حرم هارادرهم می کوبد زیرااین مؤسسات بایدفرصت های آموزشی رادرهرمکان وزمانی که یادگیرنده می خواهد دراختیارش بگذارد.

هدف ایلیچ ازاین نظام:

۱به همه ی افراد که مایل به یادگیری هستند فرصت استفاده ازمنابع موجودرادرهرمقطعی می دهد

۲به همه کسانی که مایل انددانش خودرابه علاقمندان منتقل کنند فرصت می دهد

۳فرصت رابه همه کسانی که می خواهندموضوعی رابرای توده ی مردم مطرح کنند می گذارد.

منابع آموزشی معمولا براساس روش واهدافی که متخصصان تعلیم وتربیت وضع می کننددسته بندی می شوند اما پیشنهادایلیچ برعکس این است.

وی منابع آموزشی را به ۴گرایش تقسیم می کند .

۱ جهان اشیابه عنوان منبع اطلاعات :

اشیامنابع اصلی یادگیری هستند اما نوع رابطه انسان با آن ،میزان یادگیری را تعیین می کند آموزش نظام یافته وسیستماتیک یا بازبودن راه دربرابر استفاده از اشیای عادی را می طلبد بنابراین اگر ما جامعه غیر مدرسه ای را میخواهیم بایددورویکرد را درنظر بگیریم ۱محیط طبیعی باید دردسترس همگان باشد تاهرکس بخواهد ازکیفیت کارابزارآگاهی یابد فرصت در اختیارش نهاده شود.

۲موادوابزار تخصیص داده شده به امر آموزش باید درخدمت آموزش همگانی وخودش قرارگیرد.

۲مبادله اطلاعات ومهارتها :

متخصصان تعلیم وتربیت به ان هستند تا کار تدریس را به دارنده مدرک تخصصی ان رشته بدهند اما ایلیچ بر عکس این است وبا این کار مخالف است وبرضرورت استفاده از خبرگانی  که کارشان به طور رسمی تدریس نیست تاَکید می ورزد.

بنابراین دوراه رابیان میکند که مبادله اطلاعات را اسان می سازد :

۱تاَسیس مراکزی آزاد به منظور مبادله اطلاعات و مهارت ها که درهایش را به روی توده ی مردم بگشایند .

۲   اعطای فرصت به برخی از گروه های دارنده اطلاعات ومهارتهای خوب برای اموزش به دیگران در داخل مراکزمبادله اطلاعات .

۳تناسب همتایان :

مدارس با همه معایبی که دارند همکلاسی ها را در یک کلاس گرد می آورند طوری که همه آنها درفعالیتهای آموزشی یکسان شرکت می کنند هر چند مدارس فرصت فرار از منزل وبرخورد بادوستانی جدید رافراهم می سازد اما این انتخاب کودکان را به کسانی که در مدرسه هستند محدود می کند .

به طور کلی می توان گفت که اگر نظام تبادل اطلاعات ومهارتها برای فعال شدن به پاداش و مشوق ها وانگیزه های دیگری نیاز داشت نظام تناسب با همتایان به چنین انگیزه هایی نیاز ندارد بلکه چیزی که این نظام نیاز دارد یک شبکه ارتباطات است فرایند اداره این شبکه از کارهای اسانی خواهد بود زیرافرد استفاده کننده با ذکر فعالیت خود و معرفی خود به تمامی افرادی که در ان فعالیت مشارکت دارند ارتباط برقرار می کند .

۴ معلمان حرفه ای:هر چند «مدرسه زدایی» از نظر ایلیچ ظاهرا در راستای بی نیازی معلمان می باشد اما انتقاد او از معلم بیشتر متوجه شکل،فلسفه وروشی است که در آموزش به کار می برند وبه نوعی استبداد وسرکوب شخصیت شاگردان منتهی می شود .

به طورکلی بی نیازی کامل ازمعلمامری محال است.امااین کدام معلم است که مکتب«مدرسه زدایی» سعی در به وجود آمدن آن دارد .

دراین نظام فراگیرندگان از سلطه دیگران آزادند بنابر این باید یاد بگیرند که چگونه از تجربه دیگران استفاده کنندهمچنین مکتب مدرسه زدایی بایدانگیزه ای باشد برای جست وجوی افرادی که دارای استعداد عمیقی درحمایت ازاین گرایش آموزشی هستندومی توانند مهارت های خودرا دراختیاردیگران بگذارند بنابراین شرایط به وجودآمدن معلمانی خاص راایجاب می کند.

بااین وجودفراگیرندگانی از افرادی برای هدایت
وآموختن راهی که به آموزش منتهی می شودنیاز دارندوهمچنین افرادی که درکلیه ی زمینه هاشناخت ومعرفتی دقیق دارند مانند پدران ومعلمان طبیعی نام دارند .

البته اینها مستلزم وجود موَسساتی می باشند که نیازمندی افراد برای اداره هستند امانه نسبت به مؤسسات کنونی که تعدادآن هازیادمی باشد.این مؤسسات نبایدهیچ گونه محدودیت به وجودآورند مانند:کارنامه –حبس-رقابت و…

هسته های آموزشی به جای کارهای فوق به برخی از مهارت های مطلوب ازسوی مسئولان موزه هاوکتابخانه ها ومدیران هتل ها نیازمند می باشند.

اظهارنظرها:

ایلیچ وهمکارانش درغرب رشد کرده اند اماحوزه ی کاروتجربه شان بیشترجهان سومی بود . دیدگاه های وی درواقع منعکس کننده ی نوع تغییر وتحول درجامعه ی صنعتی است درحالی که کشورهای جهان سوم هنوزبه این درجه وکیفیت کامل نرسیده اند.

طرح ایلیچ برخلاف دیدگاه خودش که خواستاربه اندازه ی سلطه گری بودبیشترباعث ایجادسلطه گری واقع گردید.

این مکتب مسائل مربوط به سیاست درجامعه رانادیده می گیرد .

*یکی ازنکات دیگرازاین شبکه فقدان هرگونه سازمانی برای رسیدگی به امورخردسالان است.این درصورتی است که عملا فردبه یک فردبالغی نیازداردتاازایشان حمایت کندوراهنمایش کند.

*یکی دیگر ازایرادها این است که این شبکه براستفاده هزتکنولوژی بسیارپیشرفته نیازدارد که خودنیاز به متخصصان عالی نیازدارد.

*ایراددیگربه ماحیت روابطی مربوط است که میان دوجنس مخالف است چراکه دربیشترکشورهای درحال توسعه تصوربرقراری هم وجودندارد بدون درنظرگرفتن هرگونه تبادل اطلاعاتی.

*امااین معایب نبایدباعث شودکه مانظریه های صحیحی که در«مدرسه زدایی»مطرح گردیده است رانادیده بگیریم امابارزترین نکته ای که درحال حاضرمی توان به آن اشاره کردکه هیچ مؤسسه ای نمی تواند بامدرسه رقابت کند

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *