زمستان را با یک شعر هوا بس ناجوانمردانه سرد است شروع کنید

%da%86%d9%85%d9%86-%d8%b1%d9%88%db%8c
روی چمن راه بروید آرام تر خواهید شد
آذر ۳۰, ۱۳۹۵
%d9%85%d8%b1%d8%a7%d9%82%d8%a8%d8%aa-%d8%b1%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c
مراقبت های روانی قبل از ۲۵ سالگی می تواند عمده مشکلات روانی را حل کند
دی ۲, ۱۳۹۵

زمستان را با یک شعر هوا بس ناجوانمردانه سرد است شروع کنید

download-2

 

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است.

كسی سربرنیارد كرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.

نگه جز پیش پا را دید نتواند،

كه ره تاریك و لغزان است.

وگر دست محبت سوی كس یازی،

به اكراه آورد دست از بغل بیرون؛

كه سرما سخت سوزان است.

نفس كز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریك.

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.

نفی كاینست، پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیك؟

مسیحای جوانمرد من ای پیر پیرهن چركین!

هوا بس ناجوانمردانه سرد است….آی…..

دمت گرم و سرت خوش باد !

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای !

منم من میهمان هر شبت، لولی وَش مغموم.

منم من سنگ تیپا خورده ی رنجور.

منم دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور

نه از رومم، نه از زنگم، همان بی رنگ بی رنگم.

بیا بگشای در، بگشای دلتنگم.

حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد.

تگرگی نیست، مرگی نیست.

صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان ست.

من امشب آمدستم وام بگذارم.

حسابت را كنار جام بگذارم.

چه می گویی كه بیگه شد، سحرشد، بامدادآمد؟

فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعداز سحرگه نیست.

حریفا! گوش سرما برده است این، یادگارسیلی سرد زمستان ست.

و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده،

به تابوتِ ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان ست.

حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یكسان است.

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت.

هوا دلگیر، درها بسته ،سرها درگریبان، دستها پنهان؛

نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،

درختان اسكلتهای بلور آجین،

زمین دلمرده، سقف آسمان كوتاه،

غبار آلوده مهر و ماه،

زمستان ست.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *